شروع این نوشتنها زمانی است که یاد اولین روزهای آشنایی با همسرم افتادم.
خدای من، خدای خوب و مهربان من، یادم هست که چه زیبا و سر فرازانه، در میان انبوه مشکلاتی که بر سر راهمان مینمود و از فراز همه سدها و کوهها و موانع ما را شایسته آسمانیترین پیوند عالم قرار دادی و از آن کثرت و آشفتگی به وحدت و آغوش محبت خودت راه دادی.
حالا که سالها از ان روزهای حاجت و طلبیدن میگذرد و در کنار همسرم در ساحل امن الطافت آرام گرفتهام نمیدانم چه لغاتی لیاقت شکر گذاری این عنایت بی انتها را دارد؟!
خدایا بر عشق و ارادتمان بیافزا و خداییمان ساز.
نویسنده : باغبان » ساعت 4:43 عصر روز شنبه 87 اردیبهشت 28