در کنار گلهای باغ من، گاهی گیاهکانی میروید که مرا یاد آور مسائلی است که گهگاه در هجوم روز مرگیها فراموشم میشود.
همین دیشب بود که یاد آن میثاق محکم خودمان افتادم.
قرار شد که هوای دل همدیگر را داشته باشیم تا مبادا از گزند اهریمن و ایادیش آسیب ببیند.
قرار شد هرقت احساس کردیم دیگر آن دل آینهای و صاف و بی سودا را نداشتیم به داد هم برسیم.
نمیدانم چرا ولی دیروز بدون دلیلی از موضوعی نگران شدم که در قاموس زندگی مشترکمان بیاهمیت بود.
همین دل واپسی باعث شد که یاد آن حرفها و حدیثها و قرارهای ازدواجمان بیافتم و زود از پریشانی بیرون بزنم.
همسرم!
همسر خوبم! خودت میدانی که سرمایهای جز یک دل زود باور و ساده ندارم که در و دیوارش پر است از این جمله تکراری زیبای زندگیمان که "دوستت دارم".
همیشه با تو میمانم!
نویسنده : باغبان » ساعت 4:14 عصر روز چهارشنبه 87 خرداد 1